۱۳۸۹ تیر ۲۴, پنجشنبه
اعتصاب در تبریز به سطح شهر کشیده شد
در حالی که بازار تبریز سومین روز اعتصاب خود را سپری می کند ، این اعتصاب به مغازه های سطح شهر هم کشیده شده است.اکثر مغازه ها در خیابان های خیام و فردوسی و دیگر مراکز اقتصادی شهر تبریز در اعتصاب به سر می برند .دامنه اعتصاب ها و اعتراضات در تبریز در حال افزایش است
۱۳۸۹ خرداد ۲۲, شنبه
فضای امنیتی شدید در چهارراه شهناز در تبریز
نیروهای انتظامی و همچنین عده ای از نیروهای بسیج در چهارراه شهناز حضور دارند.جو امنیتی بر چهارراه شهناز (شریعتی)حاکم است.برخی از نیروهای امنیتی مرتبا حدفاصل میان چهارراه شهناز و میدان ساعت و نیز میدان ساعت تا آبرسان را با موتور گشت می زنند
۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه
بیانیه جمعی از معلمان در تبریز : تنها پاسخ گویی به مطالبات این موج را آرام می سازد
پس از یک سال از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ،نه تنها شبهه ها و ابهامات برای مردم ایران رفع نشده است بلکه به دلیل رفتارهای ددمنشانه با مردم معترض و مسالمت جو،تردیدها نسبت به دولت و بلکه حاکمیت افزایش یافته است.بدون تردید مقصر اصلی نگاه تردیدآمیز مردم نسبت به حاکمیت را باید در رفتارهای یک سال گذشته با مردم جستجو کرد.مردمی که میلیونی به خیابان آمدند و می توانستند به هر کاری دست بیازند ، به گونه ای مدنی اعتراض خود را نشان دادند اما متاسفانه جواب حاکمین در قبال تجمعات مسالمت آمیز چندماهه این مردم گلوله بود که باعث شد در این سو مردم به جان آمده در روز عاشورا دست به مقابله به مثل بزنند.امسال 22 خرداد می تواند روزی سرنوشت ساز برای ملت ایران باشد.حاکمیت چشم امید به آن دارد که در این روز صدایی از کسی برنیاید تا جشن مرگ جنبش سبز را برگزار کند. در این سو اگر صدای ما همچون سال گذشته طنین انداز شود،این بار وحشت از جنبش سبز چندبرابر خواهد شد چرا که یک سال سرکوب مداوم نتوانسته است این جنبش را از بین ببرد و بی گمان حاکمان را به این نتیجه خواهد رساند که این جنبش با سرکوب از بین نمی رود بلکه تنهاپاسخ گویی به مطالبات می تواند این موج را آرام سازد.معلمان به عنوان قشری آگاه و پیشرو در جامعه همواره نقش بسزایی در تحولات اجتماعی و سیاسی کشور داشته اند و این بار نیز علیرغم فشارهای اقتصادی و تنگنای معیشتی نقشی اساسی در تحولات آینده ایران خواهند داشت .ما جمعی از معلمان تبریز ، ضمن استقبال از دعوت آقایان موسوی و کروبی ، اعلام می داریم که طبق قرار قبلی در ساعت 18 روز 22خرداد درتبریز در چهارراه شریعتی(شهناز) حاضر خواهیم شد.آری 22 خرداد حماسه ای دیگر است
جمعی از آموزگاران شهر تبریز 17/3/89
جمعی از آموزگاران شهر تبریز 17/3/89
۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه
۱۳۸۹ خرداد ۷, جمعه
فراخوان سبزهای تبریز برای برگزاری راهپیمایی 22خرداد
22خرداد 89 از روزهای سرنوشت ساز تاریخ خواهد بود.همه ما از حوادث یک سال اخیر باخبر هستیم و می دانیم که سیلی محکم ملت ،کودتاگران را گیج کرده است.اگرچه شدت سرکوبها در سال اخیر برای ناظران داخلی و خارجی شگفت انگیز بود اما شگفت انگیزتر از آن ، مقاومت سرسختانه یک ملت در برابر این سرکوب ها بود که همگان را متعجب کرد.امسال 22 خرداد یکی از همان روزهایی است که بارها در سال88 تکرار شد.22 خرداد 89، عاشورایی دیگر است،25خردادی دیگر است.باری، در سالگرد کودتای ننگین 22خرداد با حضور قاطع خود در خیابانها پیام روشنی برای حاکمان داریم : این جنبش سر باز ایستادن ندارد. تبریز در طول یک سال اخیر به موازات دیگر شهرها در جنب و جوش بود .23 تا 25 خرداد، 27 شهریور و 13آبان،از روزهایی بود که مردم تبریز با حضور در خیابان ها عزم خود را برای مبارزه نشان دادند.همچنان که عدم استقبال مردم شهر تبریزاز سفر استانی محمود احمدی نژاد ،گویای همه چیز بود.این بار نیز در روز 22خرداد ، سبزهای تبریز همزمان با دیگر شهرهای ایران ، به پا می خیزند و فریاد خویش را بلندتر سر می دهند.یادمان نرود که ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم.
وعده ما 22 خرداد 1389 ؛ تبریز ؛ چهارراه شهناز
وعده ما 22 خرداد 1389 ؛ تبریز ؛ چهارراه شهناز
۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۱, شنبه
صدها نفر از کارگران تبريزی با تجمع در مقابل اداره کار روز جهانی کارگر را گرامی داشتند
بنابه گزارشات رسيده به "فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران"،صدها نفر از کارگران و مردم در مقابل اداره کار شهر تبريز تجمع کردندو ضمن گراميداشت روز جهانی روز کارگر عليه اخراجهای گسترده ،بيکاری و فقر اعتراض کردند.
روز شنبه ۱۱ ارديبهشت ماه صدها نفر از کارگران و مردم تبريز در مقابل اداره کار تبريز در خيابان خمينی ،نيمه راه –راه آهن برای گرامی داشت روز جهانی کارگر تجمع کردند. کارگران عليه اخراجهای گسترده،بيکاری و فقر اعتراض می کردند.
اين تجمع از حوالی ساعت ۱۱:۰۰ صبح آغاز شده است و تا لحظه ارسال گزارش صدها نفر در آن شرکت دارندو هر لحظه بر تعداد شرکت کنندگان افزوده می شود.مراسم گراميداشت روز جهانی کارگر عليرغم حضور گسترده نيروهای سرکوبگر همچنان ادامه دارد.
نيروهای سرکوبگر انتظامی ،سپاه پاسداران،بسيج و لباس شخصی در منطقه حضور گسترده ای دارند. بنابه گفته شاهدان عينی بيش از ۴۰ خودروی نيروهای سرکوبگر در آنجا مستقر شده اند. همچنين تعداد زيادی از نيروهای موتور سوار که باتون بدست هستند در منطقه در حال گشت زدن هستند.مامورين لباس شخصی وزارت اطلاعات و سپاه پاسدارن حضور گسترده ای دارند
روز شنبه ۱۱ ارديبهشت ماه صدها نفر از کارگران و مردم تبريز در مقابل اداره کار تبريز در خيابان خمينی ،نيمه راه –راه آهن برای گرامی داشت روز جهانی کارگر تجمع کردند. کارگران عليه اخراجهای گسترده،بيکاری و فقر اعتراض می کردند.
اين تجمع از حوالی ساعت ۱۱:۰۰ صبح آغاز شده است و تا لحظه ارسال گزارش صدها نفر در آن شرکت دارندو هر لحظه بر تعداد شرکت کنندگان افزوده می شود.مراسم گراميداشت روز جهانی کارگر عليرغم حضور گسترده نيروهای سرکوبگر همچنان ادامه دارد.
نيروهای سرکوبگر انتظامی ،سپاه پاسداران،بسيج و لباس شخصی در منطقه حضور گسترده ای دارند. بنابه گفته شاهدان عينی بيش از ۴۰ خودروی نيروهای سرکوبگر در آنجا مستقر شده اند. همچنين تعداد زيادی از نيروهای موتور سوار که باتون بدست هستند در منطقه در حال گشت زدن هستند.مامورين لباس شخصی وزارت اطلاعات و سپاه پاسدارن حضور گسترده ای دارند
۱۳۸۹ فروردین ۲۱, شنبه
رنج نامه مهم مهندس سحابی
به نام خدا
درد این دختران و پسرانم را به کجا ببرم؟
تحمل حوادث و دردهایی که در این نه ماهه بر این سرزمین و فرزندانش رفته است برای من در این سنین آخر عمر بسی سخت و ناگوار بوده است. از توان ملی این کشور که به سان قالبی یخ در دست دولتی بی کفایت به سرعت در حال ذوب شدن است تا آنچه در خیابانها و زندانها بر فرزندان حقگو و حقطلب این آب و خاک گذشته است. اما در روزهای اخیر شنیدههایم غم جانکاه دیگری بر این تن رنجور ریخته است که نمیدانم شکایت این درد را به کجا ببرم و چه کاری از دستم ساخته است.
در این روزها مرتب میشنوم که برخی دختران زندانیام همچون خانم بدرالسادات مفیدی، هنگامه شهیدی، شیوا نظرآهاری و... را باز زیر فشارهای بازجویی مضاعف و مکرر و برخوردهای مملو از توهین و افترا گرفتهاند تا روحیهشان را بشکنند و پشت سرشان جهنمی بسازند که دیگر هیچ وقت هوس بازگشت به آن را نکنند. این برخوردها تا آن حد بوده است که برخی از این بانوان از خدا طلب مرگ کردهاند.
در گذشته هم حتی برخی هیئتهای رسمی که از زندانها دیدن میکردند مکرر اظهار میداشتند برخی زندانیان از توهینها و فحاشیهای تند و رکیک بیشتر از ضرب و شتم شدید در خیابان یا زندان، شکوه و شکایت میکردند.
هم چنین باز در هفتههای اخیر مکرر میشنوم که فرزندان دیگرم همچون احمد زیدآبادی، منصور اصانلو، مسعود باستانی و ... که مسلم است زندانیان عقیدتی، سیاسی و صنفی هستند، برخلاف همه عرفهای اخلاقی و قانونی مبتنی بر طبقهبندی زندانیان به زندانهای دیگری مملو از مجرمانی با جرایم سنگین جنایی (که البته خود قربانیان همین جامعه و همین حاکمیت هستند) تبعید شدهاند، دچار چه فشارها وشداید هدایت شدهای هستند و بعضا جان و سلامت جسمی و روحیشان در خطر افتاده است.
برای بنده که فضای بازجویی و زندان در حاکمیت قبل و بعد از انقلاب را تجربه کردهام، انقلابی که به سهم خود نقش ناچیزی در آن داشتهام؛ بسیار غمبار است که اذعان کنم برخوردهای غیراخلاقی با زندانیان و تهدید جان و سلامت آنان با تبعیدکردنشان میان برخی متهمان به قتل و آدمکشی و زیر اعدام و یا اعمال فشار و فحاشی به زنان و آوردن فشار بر برخی از آنان برای اعترافات شرمآور و نظایر آن در رژیم قبل نیز کمسابقه یا بیسابقه بوده است.
من نمیدانم بر حاکمان ما چه رفته است که برای حفظ قدرت دو روزه دنیایی این طور قید هرگونه اخلاق و مذهب را زدهاند و از هر روش وابزاری برای ادامه قدرت خود استفاده میکنند. ما یادمان نرفته است که قبل از انقلاب چه طور دیگران را نقد میکردیم که هدف، وسیله را توجیه نمیکند.
من به عنوان یک فرد مذهبی که اخلاق را ستون فقرات و هدف اصلی مذهب میدانم و پیامبرمان هم برای تعالی اخلاق مبعوث شده است (انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق) شرمام میآید در زمانهای زندگی میکنم که به نام خدا و دین، دختران و پسران و زنان و مردان این جامعه را به جرم حقگویی و حقخواهی زیر شدیدترین فشارهای جسمی و روحی میگیرند، وقیحانهترین کلمات را برای بانوان به کار میبرند و اعترافات دروغ از آنها میخواهند.
وااسفا «دروغ» که در فرهنگ ملی و مذهبی ما بزرگترین گناه است، امروزه به سنت غالب زمانه تبدیل شده، دولتمردان با لاف و گزاف به راحتی به مردم دروغ میگویند و خیالات واهی داخلی و بینالمللیشان را صبح و شب با تکرار و تکرار میخواهند به خورد مردم فهیم این مملکت بدهند. مردمی که دیگر گول این دروغها را نمیخورند (و در قم مراجع مذهبی مردم نیز از چهرههای دروغپرداز روی برمیگردانند). اما متأسفانه همچنان در زندانها میخواهند زندانیان زن و مرد را به دروغگویی وادارند والا یا تبعید میشوند و یا زیر فشارهای مضاعف میروند. خدایا این دردها را باید به چه کسی گفت و پیش چه کسی برد؟
امیدوارم اگر گوش شنوا و ترس از خدا و آخرت در بین هر یک از مسئولان سیاسی و قضایی هنوز وجود داشته باشد، ناله بنده را بشنوند و تغییری در وضعیت زندانیانی که اسم بردهام یا دیگرانی که در همین وضعیت هستند و بنده نمیشناسم، به وجود بیاورند و خانوادههای زجرکشیدهشان را از این اضطراب جانکاه نجات دهند.
خدایا تو شاهدی وعدهای که انقلاب به ملت ما میداد حکومت عدل علیوار بود، حکومتی که سختگیری عدالتش نزدیکترین افراد به علی را هم در برمیگرفت و رحم و مروتاش دورترین و دشمنترین افراد نسبت به او را.
در حالی که آنچه حاکمیت ما به نام دین علی انجام میدهد آسانگیری و گذشت از هر فساد و تباهی سیاسی و اقتصادی و قتل و غارتی است که بعضی از خودیها در بانک و شرکت و بازار و یا کوی دانشگاه و زندان اوین و کهریزک انجام میدهند و سختگیری و فشار، آن هم با به کارگیری انواع فشارها علیه زنان و مردان دستبسته و چشمبسته و بیگناهی است که اهداف و آمال و وعدههای همان انقلاب را مطالبه میکنند. ای خدای بزرگ، ای تغییر دهنده قلبها و فکرها، یا حال و روز ما را دگرگون کن یا مرگ مرا برسان.
ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها واجعل لنا من لدنک ولیا واجعل لنا من لدنک نصیرا (نساء، 75)
عزت الله سحابی
21 فروردین 1389
درد این دختران و پسرانم را به کجا ببرم؟
تحمل حوادث و دردهایی که در این نه ماهه بر این سرزمین و فرزندانش رفته است برای من در این سنین آخر عمر بسی سخت و ناگوار بوده است. از توان ملی این کشور که به سان قالبی یخ در دست دولتی بی کفایت به سرعت در حال ذوب شدن است تا آنچه در خیابانها و زندانها بر فرزندان حقگو و حقطلب این آب و خاک گذشته است. اما در روزهای اخیر شنیدههایم غم جانکاه دیگری بر این تن رنجور ریخته است که نمیدانم شکایت این درد را به کجا ببرم و چه کاری از دستم ساخته است.
در این روزها مرتب میشنوم که برخی دختران زندانیام همچون خانم بدرالسادات مفیدی، هنگامه شهیدی، شیوا نظرآهاری و... را باز زیر فشارهای بازجویی مضاعف و مکرر و برخوردهای مملو از توهین و افترا گرفتهاند تا روحیهشان را بشکنند و پشت سرشان جهنمی بسازند که دیگر هیچ وقت هوس بازگشت به آن را نکنند. این برخوردها تا آن حد بوده است که برخی از این بانوان از خدا طلب مرگ کردهاند.
در گذشته هم حتی برخی هیئتهای رسمی که از زندانها دیدن میکردند مکرر اظهار میداشتند برخی زندانیان از توهینها و فحاشیهای تند و رکیک بیشتر از ضرب و شتم شدید در خیابان یا زندان، شکوه و شکایت میکردند.
هم چنین باز در هفتههای اخیر مکرر میشنوم که فرزندان دیگرم همچون احمد زیدآبادی، منصور اصانلو، مسعود باستانی و ... که مسلم است زندانیان عقیدتی، سیاسی و صنفی هستند، برخلاف همه عرفهای اخلاقی و قانونی مبتنی بر طبقهبندی زندانیان به زندانهای دیگری مملو از مجرمانی با جرایم سنگین جنایی (که البته خود قربانیان همین جامعه و همین حاکمیت هستند) تبعید شدهاند، دچار چه فشارها وشداید هدایت شدهای هستند و بعضا جان و سلامت جسمی و روحیشان در خطر افتاده است.
برای بنده که فضای بازجویی و زندان در حاکمیت قبل و بعد از انقلاب را تجربه کردهام، انقلابی که به سهم خود نقش ناچیزی در آن داشتهام؛ بسیار غمبار است که اذعان کنم برخوردهای غیراخلاقی با زندانیان و تهدید جان و سلامت آنان با تبعیدکردنشان میان برخی متهمان به قتل و آدمکشی و زیر اعدام و یا اعمال فشار و فحاشی به زنان و آوردن فشار بر برخی از آنان برای اعترافات شرمآور و نظایر آن در رژیم قبل نیز کمسابقه یا بیسابقه بوده است.
من نمیدانم بر حاکمان ما چه رفته است که برای حفظ قدرت دو روزه دنیایی این طور قید هرگونه اخلاق و مذهب را زدهاند و از هر روش وابزاری برای ادامه قدرت خود استفاده میکنند. ما یادمان نرفته است که قبل از انقلاب چه طور دیگران را نقد میکردیم که هدف، وسیله را توجیه نمیکند.
من به عنوان یک فرد مذهبی که اخلاق را ستون فقرات و هدف اصلی مذهب میدانم و پیامبرمان هم برای تعالی اخلاق مبعوث شده است (انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق) شرمام میآید در زمانهای زندگی میکنم که به نام خدا و دین، دختران و پسران و زنان و مردان این جامعه را به جرم حقگویی و حقخواهی زیر شدیدترین فشارهای جسمی و روحی میگیرند، وقیحانهترین کلمات را برای بانوان به کار میبرند و اعترافات دروغ از آنها میخواهند.
وااسفا «دروغ» که در فرهنگ ملی و مذهبی ما بزرگترین گناه است، امروزه به سنت غالب زمانه تبدیل شده، دولتمردان با لاف و گزاف به راحتی به مردم دروغ میگویند و خیالات واهی داخلی و بینالمللیشان را صبح و شب با تکرار و تکرار میخواهند به خورد مردم فهیم این مملکت بدهند. مردمی که دیگر گول این دروغها را نمیخورند (و در قم مراجع مذهبی مردم نیز از چهرههای دروغپرداز روی برمیگردانند). اما متأسفانه همچنان در زندانها میخواهند زندانیان زن و مرد را به دروغگویی وادارند والا یا تبعید میشوند و یا زیر فشارهای مضاعف میروند. خدایا این دردها را باید به چه کسی گفت و پیش چه کسی برد؟
امیدوارم اگر گوش شنوا و ترس از خدا و آخرت در بین هر یک از مسئولان سیاسی و قضایی هنوز وجود داشته باشد، ناله بنده را بشنوند و تغییری در وضعیت زندانیانی که اسم بردهام یا دیگرانی که در همین وضعیت هستند و بنده نمیشناسم، به وجود بیاورند و خانوادههای زجرکشیدهشان را از این اضطراب جانکاه نجات دهند.
خدایا تو شاهدی وعدهای که انقلاب به ملت ما میداد حکومت عدل علیوار بود، حکومتی که سختگیری عدالتش نزدیکترین افراد به علی را هم در برمیگرفت و رحم و مروتاش دورترین و دشمنترین افراد نسبت به او را.
در حالی که آنچه حاکمیت ما به نام دین علی انجام میدهد آسانگیری و گذشت از هر فساد و تباهی سیاسی و اقتصادی و قتل و غارتی است که بعضی از خودیها در بانک و شرکت و بازار و یا کوی دانشگاه و زندان اوین و کهریزک انجام میدهند و سختگیری و فشار، آن هم با به کارگیری انواع فشارها علیه زنان و مردان دستبسته و چشمبسته و بیگناهی است که اهداف و آمال و وعدههای همان انقلاب را مطالبه میکنند. ای خدای بزرگ، ای تغییر دهنده قلبها و فکرها، یا حال و روز ما را دگرگون کن یا مرگ مرا برسان.
ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها واجعل لنا من لدنک ولیا واجعل لنا من لدنک نصیرا (نساء، 75)
عزت الله سحابی
21 فروردین 1389
اشتراک در:
پستها (Atom)